ديشب تولدم بود اما حوصله تحمل كردن خودمو هم نداشتم، از عصري گوشي ام رو خاموش كرده بودم و تلفن خونه رو هم جواب نميدادم، اصلاً حال نداشتم، فكر كنم از عصر تا شب، يكي دو بستهاي سيگار كشيدم، ولو شده بودم رو كاناپه و فكر ميكردم، در آرامش و سكوتي كه شايد آرزوي خيليها باشه ! البته گوشي مخصوص شركت روشن بود چون هنوز كاملاً با شركت تسويه حساب نكردم، حدوداً ساعت 10 بود كه خواهرم SMS زد و گفت :هرچي تماس گرفتم گوشي رو برنداشتي، حاج آقا حالش خوب نيست، خودتو سريع برسون خونه !!! منم كه به حاجي (پدر جان) خيلي حساسيت دارم سريع حاضر شدم و رفتم خونه و طي مسر هم همش با بقيه خواهر و برادرها تماس ميگرفتم و هيچكس جواب نميداد، خلاصه اينكه رسيدم فهيميدم همش خالي بندي بوده و ميخواستند من رو اونجا بكشونند، يك تولد حسابي گرفته بودند، طوري بود كه ياد اولين تولدم كه يادمه افتادم، كم مونده بود از اون كلاه شيپوريها هم سرم كنند.
و اما چيزهاي مهم اين چند روز: مدتي قبل ميخواستم دوربينم رو با يك دوربين بهتر عوض كنم كه يك اتفاق باعث شد پولش رو صرف يك كار خير كنم ! (من و اين كارا) ؛ اينجاش جالبه كه يكي همون دوربين رو برام خريده بود، از اين بابت تقريباً خوشحال شدم. اما مهمترين چيز خوشحال كننده ايميلي بود كه از طرف يك عزيز از دبي رسيده بود، فكر كنم صدبار خوندمش (حفظ شدم) .
اما كادوي پدرم بابت تولدم خيلي جالبه ، حاجي يك قرآن داره كه پاكستاني و دست نويسه، من و برادرهام چشممون دنبالش بود كه آخرش هم به خودم رسيد، البته اول كلي نصيحت خصوصي شنيدم كه ايمان چيز خوبيه و …. و در آخرش هم اون قرآن رو بهم داد و گفت بخونش تا قلبت روشن بشه، اين قضيه كادوي حاجآقا من رو ياد يزدگرد سوم مياندازه، حالش رو ندارم قضيهاش رو توضيح بدم. در كل ناراحتم چون يكسال از عمرم گذشت و حس ميكنم اونقدري كه توقع پيشرفت داشتم نتونستم پيشرفت كنم! حس ميكنم ازدنيا عقب موندم، اين روزها كلي كار دارم و يكيش رو هم انجام ندادم، اصلاً حوصلهاش رو ندارم. چند تا پي نوشت هم نوشتم كه خوندنش خالي از لطف نيست:
پ.ن1: اگه عكس يا كل مطلب قبلي رو نميبينيد علتش لطف بيش از حد عزيزان فيلترينگ است كه حق تايپ كلمات مثل (prostitute= فحشا، فاحشه) رو در address bar نداريد. علت ديده نشدن عكس مطلب قبلي هم ،همين موضوع است.
پ.ن2: دارم دربهدر ميشم، از مال دنيا يك واحد آپارتمان 75 متري نقلي داشتم كه همون هم به لطف و پيشنهاد حاجي قراره 20 ماهي كه من سربازي ميرم يك زوج جوان و آشنا با پدرم بيان توي خونه من مستقر بشن و حالش رو ببرن، يك سوئيت كامل با تمام وسائل حتي كامپيوتر، به صورت كاملاً رايگان! قرار شده من هم هروقت اومدم مرخصي برم خونه حاجي، ميگه ثواب داره يك زوج جوان رو اول زندگيشون كمك كني، من هم به حرفش لبّيك گفتم. البته اين زوج خوشبخت از آشناهاي نزديك حاجي هستند.
پ.ن3: دوست داشتم قبل از اينكه برم برنامه «ميرعماد» رو آپلود ميكردم و در دسترش قرار ميدادم چون خيلي گرونه و خيلي از گرافيستها اين برنامه رو ندارن، اگه كسي هاست مناسبي بابت اين امر سراغ داره معرفي كنه.
پ.ن4: راجع به استاد كارو هم بگم كه شك نكنيد خودم هستم، خطاب به كمال جان :دي/
پ.ن5: تو رو خدا اينقدر منو از سربازي نترسونيد ديگه !!! ايميلها و كامنتهاي وحشتناكي دريافت كردم، وقتي ايميلهاي اين دوستان رو مي خوندم نميتونستم آب دهنمو قورت بدم، ياد شكنجه هاي مامورين اسرائيلي ميافتادم.
اکتبر 2, 2007 در 11:17 ق.ظ. |
سلام جناب مجازات گر!:D
هاست خوب میخوای… باکس دات نت … پرشین گیگ … پارسا اسپیس … هرجا آپ کردی من دان میکنم به عنوان بکاپ رو هاست خودمم آپ میکنم
مجازاتگر: 50مگابايت فايل رو تو پرشينگيگ و بدون ftp آپلود كنم؟!! :D/
اکتبر 2, 2007 در 4:03 ب.ظ. |
تولدت مبارک! انشاالله پیش پای خودت پیر شی!
منم بدم نمیاد سوئیتت رو بگیرم ها! تازه هر وقت میای مشهد بیا پیش خودم. رات میدم. تازه زوج هم نیستم!
اکتبر 2, 2007 در 5:20 ب.ظ. |
تولدتون مبارک!
اکتبر 2, 2007 در 6:33 ب.ظ. |
خیلی از سربازی تعریف میکنن، پارسال سر یه پروژه بودم تو سپاه و کلی سرباز اونجا بودن و انگار اومده بودن اردو، اونقدر که بهشون خوش میگذشت و البته یه معتاد هم توشون بود که چند نفر را هم زر ورقی کرده بود!
اکتبر 2, 2007 در 7:24 ب.ظ. |
تولد مبارک رو یادم رفت بگم
50 مگا بایت هست؟؟؟ پرشین گیگ که نمیشه. پارسا اسپیس نداری؟؟ فکر کنم اونتو بشه 😀
نشد هم چی کار کنم:D یه یوزر تو سایتم براتون میسازم… چون نیازش دارم میر عماد رو
=.=.=.=.=.=.=..
ترک بک نداد انگار
پلیز روم رو زمین نندازید 😀
اکتبر 2, 2007 در 7:24 ب.ظ. |
تولد مبارک رو یادم رفت بگم
50 مگا بایت هست؟؟؟ پرشین گیگ که نمیشه. پارسا اسپیس نداری؟؟ فکر کنم اونتو بشه 😀
نشد هم چی کار کنم 😀 یه یوزر تو سایتم براتون میسازم… چون نیازش دارم میر عماد رو
=.=.=.=.=.=.=..
ترک بک نداد انگار
پلیز روم رو زمین نندازید 😀
اکتبر 2, 2007 در 7:56 ب.ظ. |
تولدت مبارک! جالبه که تولدت با جشن مهرگان همزمانه!
در مورد فضای آپلود مگه شما جیمیل نداری؟بهترین جا googlepages هست دیگه.دعوتنامه و اینجور لوس بازیا رو هم نداره 😉
مجازاتگر: 50مگابايت فايل بدون FTP Manager آپلود كنم!!!
اکتبر 2, 2007 در 9:18 ب.ظ. |
چرا روز تولدت بهم ريختي ؟ دلتنگ بودي ؟ به هر حال سورپريز اونم مثل تو فيلما خيلي فوق العادس !منكه فكر كنم كه حسرتش رو تو گور ببرم ! راستي اگر با همين روند به سيگار كشيدن ادامه بدي با هر جشن تولد 10 سال به مرگ نزديك مي شوي ! همين حالا ترك كن چون تو سربازي سيگار نكشيده ها ، سيگاري ميشو وسيگاري ها خداي نكرده …. نترس و خوش باش ! تولدت مبارك!!
اکتبر 2, 2007 در 11:00 ب.ظ. |
تولدتون مبارك … خيلي مبارك … مبااارك …. م..با…ر….ك ….
مبارك …. ت….و ….ل…د….ت ….م….ب….ا…ر…ك…..
سورپرايز …. منو ياد تولد نوزده سالگيم مي اندازه ! خيلي مشابه … خيلي …
اکتبر 3, 2007 در 3:15 ق.ظ. |
درووووود
نخست تولدت مبارک سرباز صفر کیلومتر
خوش به حال خودمون که سربازی نداریم!! (برای اینکه ترستون بیشتر بشه! اینو بگم که من روزی صد بار خدارا شکر می کنم که سربازی قرار نیست برم)
اکتبر 3, 2007 در 3:16 ق.ظ. |
دوم اینکه تیترتون کاملا اشتباهه
با این کارایی که می کنید 2 سال به مرگ نزدیکتر شدید! (سیگار و فکر و این چیزا)
اکتبر 3, 2007 در 3:17 ق.ظ. |
دیگه براتون بگم که، کار خوبی کردید پولتونو واسه کار خیر هزینه کردید
ببین چقدر زود برگشت!
اکتبر 3, 2007 در 3:18 ق.ظ. |
من عادت دارم توی جشن تولدا زیاد حرف می زنم! پس حالا حالاها ادامه داره!!! 🙂
اکتبر 3, 2007 در 3:25 ق.ظ. |
……
اینم ادامش
اکتبر 3, 2007 در 3:51 ق.ظ. |
آقا تولد مبارک، سیگار نکش اخوی مخصوصا تو سربازی اگه ببینن جریمه میشی. من خودم 1 ماهه پاکم!
ما که به حرفهای شما شک نمی کنیم، فقط محض اطلاع یک سوالی پرسیدم :دی
سربازی هم مثل لو لو می مونه، همه می ترسن منجمله خود من ولی اونها که رفتن می گن سختیش همون دوسال اولشه، بعدش آسون میشه :دی.
موفق باشی
اکتبر 3, 2007 در 3:54 ق.ظ. |
آقا اشتباه شد، منظورم دوماه اولش بود نوشتم دو سال اولش. هر چند باز هم طنز آمیز شد
اکتبر 3, 2007 در 4:49 ق.ظ. |
بازم یادم رفت، میخواستم بگم سیگار نکش ها!! دیدم نوشتی سیگارامو تموم کردم، تو دلم گفتم «مجازاتگر، توهم؟ 😦 «
اکتبر 3, 2007 در 8:23 ق.ظ. |
سلام
تولدت مبارک
یکی از خاطرات سربازی من رو می تونی اینجا بخونی :
http://aramiss.wordpress.com/2007/10/02/64/
اکتبر 3, 2007 در 8:26 ق.ظ. |
سلام دوست من
این هاست خوبیه:
http://nofeehost.com
امیدوارم بتونی رکورد عمر نوح رو بشکونی
سربازی هم یه چشم به هم بزنی تموم میشه
—————-
http://Sajjad.ir
http://Sajjad.ir
http://Sajjad.ir
http://Sajjad.ir
http://SajjadPage.tk
http://SajjadPage.tk
http://SajjadPage.tk
http://SajjadPage.tk
اکتبر 3, 2007 در 8:27 ق.ظ. |
سلام دوست من
این هاست خوبیه:
http://nofeehost.com
امیدوارم بتونی رکورد عمر نوح رو بشکونی
سربازی هم یه چشم به هم بزنی تموم میشه
—————-
http://Sajjad.ir
http://Sajjad.ir
http://Sajjad.ir
http://Sajjad.ir
http://SajjadPage.tk
http://SajjadPage.tk
http://SajjadPage.tk
http://SajjadPage.tk
اکتبر 3, 2007 در 8:28 ق.ظ. |
سلام دوست من
این هاست خوبیه:
http://nofeehost.com
امیدوارم بتونی رکورد عمر نوح رو بشکونی
سربازی هم یه چشم به هم بزنی تموم میشه
—————-
http://Sajjad.ir
http://Sajjad.ir
http://SajjadPage.tk
http://SajjadPage.tk
اکتبر 3, 2007 در 8:28 ق.ظ. |
سلام دوست من
این هاست خوبیه:
http://nofeehost.com
امیدوارم بتونی رکورد عمر نوح رو بشکونی
سربازی هم یه چشم به هم بزنی تموم میشه
—————-
http://Sajjad.ir
http://SajjadPage.tk
اکتبر 3, 2007 در 8:29 ق.ظ. |
سلام دوست من
این هاست خوبیه:
http://nofeehost.com
تولدت مبارک
امیدوارم بتونی رکورد عمر نوح رو بشکونی
سربازی هم یه چشم به هم بزنی تموم میشه
—————-
http://Sajjad.ir
http://SajjadPage.tk
اکتبر 3, 2007 در 8:30 ق.ظ. |
سلام دوست من
این هاست خوبیه:
http://nofeehost.com
تولدت مبارک
امیدوارم بتونی رکورد عمر نوح رو بشکونی
سربازی هم یه چشم به هم بزنی تموم میشه
http://Sajjad.ir
http://SajjadPage.tk
اکتبر 3, 2007 در 10:23 ق.ظ. |
آقا این سربازی رفتن هم دردسریه،ما که بدجور ازش ضربه دیدیم،البته ماجراش بر می گرده به سربازی رفتن داداشم و منفجر شدن یه نارنجک وسطشون اونم به خاطر اشتباه افسر آموزشی ،خلاصه کلی بدبختی کشیدن،یه نفر از هم دوره هاش عمرشو داد به شما و خودش هم دو ترکش خورد به ساق پاش وگردنش!
امیدوارم خدمتت تو نیروی انتظامی نباشه،برو سپاه،بهتر از همه شونه! خلاصه نمی خوام نا امیدت کنم اما مواظب خودت باش.تولدتم مبارک،ان شاءالله این کار خیری هم که کردی باعث شه سالم از سفر برگردی.
اکتبر 3, 2007 در 10:57 ق.ظ. |
به هر حال تولدت مبارک 😉
اکتبر 3, 2007 در 10:59 ق.ظ. |
تولدت مبارک!
صدا سال به این سالها
😛
اکتبر 3, 2007 در 12:43 ب.ظ. |
شاید یه ذره دیر باشه ولی مبارکه . راستی اون شعرهای استاد کارو خیلی قشنگ بود ، می خواستم قبلا ازت بپرسم کیه که نشد تا کمال جان پرسید ….
اکتبر 3, 2007 در 2:10 ب.ظ. |
بسم الله الرحمن الرحیم
دوست بسیار عزیزم، سلام
از ابتدای مطلبی که نوشتی، جواب مواردی رو که لازم میدونم، میدم.
* ظاهراً جشن تولد مفصلی داشتی، انشاالله جشن ترخیص همیشگی از پادگان. فکر میکنم مثل یک عروسی مفصل باشه 🙂
* شنیدی میگن از هر دستی بدی با همون دست میگیری؟ بفرما، پول دروبین رو صرف کار خیر کردی، همون دوربین رو هدیه گرفتی. هم ثواب بردی، هم به دوربین رسیدی. ببخشید، دوربین بهت رسید.
* به گفته پدرتون ایمان چیز خوبیه. حتماً شما هم شرایط رو داشتید تا اینکه پدر شما ترجیح دادن اون قرآن رو در اختیار شما قرار بدن.
* پینوشت 2: خیلی خوبه که. این دربهدری نیست. یدفه دیدی مثل همون قضیه دوربین شد. حالا این دنیا نشه، اون دنیا. فقط اگر چیز محرمانه توی هارد کامپیوترت داری، فرمت کن.
* میرعماد؟ یمغازه خدمات کامپیوتری غراضه هست که این برنامهرو 1500 تومان میفروشه. نخریدم! یعنی اینقدر خوبه؟
پینوشت 5: به نظر من دوستان خیلی به شما لطف دارن. ببین، من هم سربازیم دقیقاً از برج هفت (1379/07/19) شروع شد. از دو-سه ماه قبل از سربازی، هرسربازی رو توی خیابون و اتوبوس و… میدیدم، مخش رو کار میگرفتم و درباره سربازی میپرسیدم. همه جور حرفی میشنیدم. باید توالت تمیز کنی، باید… بنابراین خودم رو برای یک محیط کاملاً جدی و مستبدانه و… آماده کرده بودم. وقتی رفتم سربازی، تقریباً با محیطی که قراره برام پیش بیاد آشنا بودم. اما خیلی از اونایی که به اصطلاح بزنبهادر محل خودشون بودن، آروم به گوشهای میرفتن و گریه میکردن. کم میآوردن. به نظر من باید سعی کنی بدترین تصور را از خدمت داشته باشی، تا بهت سخت نگذره و برعکس ازش لذت ببری. در همهی مدت سربازی، فقط یک مرتبه توی دوره آموزشی (نوبتی و چرخشی بود) دستشویی تمیز کردم.
همهی کامنتها و ایمیلهای وحشتناکی رو که باعث شدن نتونی آب دهنت رو قورت بدی، به فال نیک بگیر. راستی، سعی کن توی آموزشی مهارتهاتو اعلام نکنی. توی دوره آموزشی، اگر مثلاً خوش خط باشی، کارت ساختهاست. علیرغم همهی کارهایی که عموماً همه انجام میدن (کلاسها و…) مجبور میشی کارهای اضافی انجام بدی و زمان اندکی رو که بقیه دارن استراحت میکنن، نمیتونی استراحت کنی.
اون سربازهایی که یکی از دوستان گفته انگار اومده بودن اردو، باید بگم بله، اما این انتظار رو نداشته باش. بعضی جاها اینجوریه. بعد از دوره آموزشی و وقتی همه تقسیم میشن و وظایف کاری شروع میشه، بعضی وقتا یک نفر با مدرک تحصیلی سوم راهنمایی و فقط بخاطر اینکه خط خوبی داره، توی کار دفتری قرار میگره، و اون یکی با مدرک لیسانس، یدفه مسئولیتهای سنگینتری داره. البته به ندرت پیش میاد و بازهم بستگی به محلی داره که توش قرار میگیری. بعد از آموزشی وقتی به پادگانهای جدید اعزام میشی، در اولین مرحله فرمهایی بهت میدن که باید پر کنی. اونا رو خوشخط بنویس و همهی مهارتهایی رو که داری، اونجا اعلام کن.
سربازی رو یک بیگاری بحساب بیاد که اجازهی حرف زدن هم نداری. باز هم میگم، بدترین تصور ممکن رو از سربازی داشته باش، تا بعدش ببینی سربازی اونقدرها هم که میگفتن سخت نیست.
چقدر حرف زدم.
مجازاتگر: آقاي حسيني عزيز، از تمام توضيحاتتان متشكرم.
اکتبر 3, 2007 در 6:30 ب.ظ. |
مجازات گر، یک اکانت 60 مگابایتی رو سایتم برات ساختم با FTP برات ایمیل میکنم. فقط حواست باشه، بهت اعتماد کردما!
اکتبر 3, 2007 در 6:33 ب.ظ. |
ایمیلتو چرا ننوشتی؟ بجاش خودت بهم ایمیل بزن 😀
raindigital2007@gmail.com
مجازاتگر: در صفحه about نوشتم اما دوباره مينويسم
h [dot] Dolatabady [at] GMail [dot] com
اکتبر 3, 2007 در 6:43 ب.ظ. |
به من گفتي سيگار بد نيست . با اين نصيحتهايي كه بهت مي كنن اگه « تحت تاثير » قرار بگيري و « نكشي » مديوني 😉
البته به من نمي گن « آدم خراب كن » : دي
اکتبر 3, 2007 در 8:09 ب.ظ. |
سلام. سربازی بده. سیگار بده. بزرگ شدن بده. زندگی گاهی بد میشه. 4تا نکته منفی.
منفی در منفی مثبت.من همین رو تنها از ریاضی یاد گرفتم. پس + باش
اکتبر 4, 2007 در 9:40 ق.ظ. |
خب دوست من عزیز … مشکلی نیست که من کامل دربارش بحث نکردم شما کاملش کن 😉
موفق باشید 🙂
اکتبر 4, 2007 در 6:07 ب.ظ. |
تولدت مبارک مجازتگر جان! صد سال به این سال ها!
من میخواستم بگم که آموزش کار با این نرم افزارهای نستعلیق نویس رو نمیخوای بدی؟!
مجازاتگر: فرصتي بود، حتماً قرار ميدم.
اکتبر 4, 2007 در 8:39 ب.ظ. |
اول از همه تولدت مبارک با تاخیر!
کار خیر هیچوقت بدون اجر نمیمونه
خدمت هم ترس به دلت راه نده ارتش و نیروی انتظامی کمی سخت ان ولی میبینی که چند میلیون نفر توی یگانهای مختلف ارتش و نیروی انتظامی در حال گذراندن دوره خدمت زیر پرچم اند! سپاه خوبیش اینه که توی شهر خودت و خیلی راحت و بدون دغدغه و دردسر میتونی خدمت کنی و تمومش کنی 🙂
اکتبر 4, 2007 در 8:49 ب.ظ. |
بعد يه جشن تولد سرشار از سورپريز بيست ماه سربازي ميچسبه! سربازي هم مثه بقيه زندگيه! يه كمي سفت تر! با عرض معذرت خودتو بزن به منگلي! واز منگل بودنت لذت ببر! هر كي بهت هر دستوري داد با دهن باز و چشماي چپ بهش يه ربع نيگا كن! بعد خيلي آروم بگو: هان! تا مجبور شه دستورشو به يكي ديگه بده! عميقا دست وپا چلفتي باش! يه سرطان به تمام معنا! بگذار پاي چپت با پاي راستت موقع رژه يه قل دوقل بازي كنن! تو ميدون تير اسلحه رو سرو ته بگير! موقع سينه خيز، پامرغي و كلاغ پر مسير رو عوضي برو ودور خودت بچرخ! هر وقت هم خسته شدي دراز بكش و مثل يه خرس به خواب رو! گلوله ها رو مصرف نكن! و پسشون بده! بگو از صداش ميترسي! اينطوري موقع تقسيم حتما ميوفتي تهران( راستي بچه تهراني ديگه؟!)
هيچ سرهنگ احمقي دلش نمي خواد ظرف يه هفته يه جنازه رو دستش بمونه!!!( دور از جون)
با اين خودآموز » گوفي به سربازي ميرود!» خيلي ها دعاگوي من شدن! خوش باش!!!
مجازاتگر: «قلمراد به سربازي ميرود» بهتره! :دي
اکتبر 8, 2007 در 5:28 ق.ظ. |
مجازاتگر عزيز
سربازی اصلا و ابدا ترس ندارد . اين مسائل حاشيه ای سربازی است که خيلی ترسناک ميشود.
البته با توجه به اينکه شما سيگاری هستی ؛ نگران نباش ؛ هيچ خطری تو را تهديد نميکند.
برو داداش. خيالت راحت…
مِی 3, 2008 در 7:34 ق.ظ. |
PARISSA
PAYAM
FRMESKICHAO@YAHOO.COM
ژوئیه 14, 2008 در 8:40 ق.ظ. |
سلام تولدت مبارک .
ژوئیه 14, 2008 در 8:42 ق.ظ. |
بازم تولدت مبارک.
مِی 6, 2014 در 6:19 ب.ظ. |
فيلترشكن توروكسي، فيلترشكن رايگان و پرسرعتي است كه از تركيب هسته تور و پروكسيفاير ساخته شده است.
لينك دانلود:
http://shahinproxy.blogspot.com