از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون هابیل
از همان روزی که صدر پیغامآوران باریتعالی، زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود
از همان روز که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود
بعدها دنیا پراز آدم شد و این آسیاب هی گشت و گشت
قرنها از مرگ انسان هم گذشت، ای دریغا آدمیت برنگشت.
صحبت از پاکی و مروّت ابلهي است
صحبت از عيسي و موسي و محمد نابجاست، قرن قرن ……..
من كه از پژمردن يك شاخه گل، از فغان يك قناري در قفس
از نگاه ساكت يك كودك بيمار، حتي قاتلي بردار،
اشك در چشمم و بغضم در گلوست، ونه در اين ايام زهر، زهر دارم در سبوست
مرگ او را از كجا باور كنم، صحبت از پژمردن يك برگ نيست،
واي ….. ! جنگل را بيابان ميكنند.
دست خونآلوده خويش را در پيش خلق پنهان ميكنند.
هيچ حيواني به حيواني نميدارد روا، آنچه اين نامردمان با جان انسان ميكنند.
صحبت از پژمردن يك برگ نيست، فرض كن مرگ قناري در قفس هم مرگ نيست ، فرض كن يك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست، فرض كن جنگل بيابان است از روز نخست
در كويري سوت و كور، در ميان مردمي با اين مصيبتها صبور
صحبت از مرگمحبت مرگعشق، گفتگو از مرگ انسانيت است
گفتگو از مرگ انسانيت است !
اثري زيبا از فريدون مشيري در رابطه با مرگ انسانيت
آگوست 27, 2007 در 8:48 ق.ظ. |
این یکی از زیباترین اثرهای مرحوم مشیریه! شعر فوقالعادهست
مجازاتگر: طبع شعر ندارم اما با از اشعار با موضوعات اجتماعی خوشم میآید. مرحوم مشیری هم خون در گلو داشت و آن را بیرون می داد !
آگوست 27, 2007 در 10:54 ق.ظ. |
عکس های خیلی ناراحت کننده ای گذاشتی…. روح آدم رو شخم می زنه! شعر فوقالعاده قشنگی بود و آگاه گر. مرسی!
مجازاتگر: گاهی روح انسان به این شخم زدنها احتیاج دارد.
آگوست 27, 2007 در 2:11 ب.ظ. |
سلام
حسین جان من هر وقت به وبلاگ شما میام دلم یه جوورایی میگیره
میدونی چرا؟
چون از اینکه انسان هستم احساس حقارت میکنم
همین….
مجازاتگر: حق دارید، انسان برترین موجود آفریده شده است اما ممکن است به پستترین نیز تبدیل شود !
آگوست 27, 2007 در 2:42 ب.ظ. |
سلام
یکی از شعرای مورد علاقه من هم هست
مجازاتگر: این اشعار مورد علاقه خیلی از بزرگان است.
آگوست 27, 2007 در 7:04 ب.ظ. |
I Like These Lyrics
مجازاتگر: من هم همینطور.
آگوست 28, 2007 در 4:46 ق.ظ. |
سلام
حسین آقا می دونی چرا تو اینهمه وب نویس ازت خوشم می آدم ؟؟!!
چون برا ارزش ها ، ارزش قائلی و در ضمن برا انسانیت ارزش قائلی
بازم دمت گرم
در ضمن شما رو اینجا لینک کردم خوشحال می شم شما هم من رو لینک کنید
موفق باشین
(http://mydesktops.blogspot.com/)
یا علی
مجازاتگر: نظر لطف شماست اما من در آدرس داده شده وبلاگی پرمحتوا نمیبینم!
آگوست 28, 2007 در 7:08 ب.ظ. |
عکسهايت تکان دهنده است . آقا حالا که شخم زدي يا بايد چيزي بکاري يا کاشتن را هم ياد دهي.
ياد حرف رضا تفنگچي به ابوالفتح در سريال هزار دستان مرحوم حاتمي افتادم که گفت (مضمون حرف) آمدي آتش بر دل ما انداختي و رفتي
عشق جيران و ابوالفتح هم در آن سريال بود . تو چرا در سايتت راجع به آنها نمي نويسي
مجازاتگر: من خود احتیاج به شخم وجود دارم. حقیرتر از آنم که ……
آگوست 28, 2007 در 10:34 ب.ظ. |
به هر حال لطف دارین و از اینکه رک گفتین خوشحالم☺
بازم تشکر
مجازاتگر: بنده از این خصوصیات اخلاق شما بسیار خوشم آمد. لینک شما هم طبق درخواستتان اضافه شد.
آگوست 29, 2007 در 7:14 ق.ظ. |
خیلی مسائل منظورت اتفاقات تو عراق و فلسطینه؟ یا وقایعی از این قبیل؟ تو چرا باید بسوزی و بسازی؟
مجازاتگر: تحمل اینها کم از سوختن و ساختن نیست!
آگوست 30, 2007 در 1:58 ق.ظ. |
سلام حسین جون
نمیدونم در مورد با این پست چی بگم
خودت که میدونی من خیلی دل نازکم :((
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اینا چکار کردنننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
آگوست 30, 2007 در 2:04 ق.ظ. |
من هم لینک تون رو در وردپرس گذاشتم از آشنایی باهاتون خوشحال شدم
بازم تشکر
آگوست 30, 2007 در 2:51 ب.ظ. |
شما هم خوب از خودتون مطلب در میکنید بعد برای کامنت خانم محشمی اونجوری مینویسین!
اینجوری ما باید بریم خودمون رو گل بگیریم!
من لینک شما رو تو وبلاگم گذاشتم… البته وبلاگ حقیری است که هیچگاه به وبلاگ شما نمیرسه.
مجازاتگر: نظر لطف شماست. بنده هم لینک شما را قرار دادم.
آگوست 30, 2007 در 8:11 ب.ظ. |
من بی احساسم!
اگه خانه ی اینها ضد زلزله بود، هیچ وقت این اتفاق نمی افتاد.
چون عکس مربوط به زلزله ی ترکیه است، این را گفتم.
آگوست 31, 2007 در 5:38 ق.ظ. |
ممنون از نظر شما. من نيز با اجازه تان شما را لينک کردم
مجازاتگر: خیلی متشکرم جناب سیفی نیا.
آگوست 31, 2007 در 11:25 ق.ظ. |
من نمیفهمم هیچ دلیلی برای امثال ما نیست که این مسائل رو تحمل کنن…. اونم با اجازه متعلق به خودمه
مجازاتگر: شما راه بهتری جز تحمل کردن دارید بفرمائید. با این وجود شما هم طبع شعر دارید!
آگوست 31, 2007 در 9:20 ب.ظ. |
مرسی بابت لطف شما نسبت به بلاگم و در مورد این مطالب..من سال ها دنبال نشانی از آدم بودن گشتم ولی هیچی پیدا نکردم 😦
سپتامبر 1, 2007 در 5:45 ق.ظ. |
دوست بسيار عزيز!
چرا مي گوييد كه راجع به عشق و رويا و مانند انها چيزي نمي دانيد ! به نظر من شما طبع بسيار لطيفي داريد آنقدر كه روحتان از ديدن زجر مردم مي گيرد و درباره اش مي نويسيد . پس سعي نكنيد كه خود را خشن و فاقد احساس جلوه دهيد .
كامنت هاي شما هميشه مرا سرحال مي آورد . پس از شما مجازاتگر پر احساس تشكر مي كنم !
مجازاتگر: شاید حق با شما باشد. شاید هم عشق را به معنای کلمه نمیشناسم.
سپتامبر 1, 2007 در 9:44 ق.ظ. |
سلام
خسته نباشید
این شعر خیلی زیباست
آدم یه جوری میشه بعد خوندنش
راستی اون مشکل رو تو سایت somee.com فهمیدم چی بود
اول باید فایل هارو آپلود کرد بعد اون تنظیمات رو تو کنترل پنل انجام داد اینطوری هیچ وقت سایت فیلترشکن خارج از دسترس نیست مثل این http://www.bazeshkon.somee.com
من قبلآ یه بلاگ داشتم تو وردپرس به اسم filterbfilter.wordpress.com ولی نمیدونم چی شد دوباره برگشتم بلاگفا
البته نمیدونستم که وردپرس ssl رو پشتیبانی میکنه و الا این همه وبلاگ نمیزدم :))
این دفعه فیلتر شم میام وردپرس
شما وبلاگ بسیار مفیدی دارید
ممنون بابت لینک
من هم شما را لینک کردم
با سپاس
سپتامبر 1, 2007 در 8:22 ب.ظ. |
درست گفته شاعر،مرگ انسانیت. در واقع خفه شدن انسانیت، چون انسانیت زنده هست و انسانهای شریف هم کم نیستن. اما صداشون در دنیای سرمایه و سودجویی خفه شده.
سپتامبر 1, 2007 در 10:45 ب.ظ. |
فیلم پایین رو دانلود کردم .خیلی ناراحت کننده بود .راستی ممکنه راهنمایی کنید این ریسنت ریدر رو از تو مای بلاگ لاگ چطور اینجا قرار دادید .ما که هر چی ور رفتیم نشد .میگه باید ایمیل بدیم .درسته ….از قبل ممنون
مجازاتگر: مراحلش سخت نیست. در اولین فرصت در قالب ایمیل توضیح خواهم داد.
نوامبر 16, 2008 در 6:07 ق.ظ. |
کیر تو کونتون پدر سگ مادر کونی اخه اینم سایته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟